محسن عظیمی

نوروزنامه

نه سیرُ سیبُ سبزهُ سنجدُ سماقُ سمنوُ سنبله‌

نه ماهی قرمز رنگُ رو رفته‎‌ی چینی

نه تخم‌مرغ‌، حتی دو زردهُ رنگی‌

نه اسکناسِ تانخورده‌‌ی دست‌نخورده‌ی باکره‌ی دورمانده از هر چرکِ کفِ دستی 

نه کتابُ حافظُ فالُ احسن‌الحالُ تحویلُ سالُ الابصارُ و اللیلُ نهار

نه آبُ و آینهُ و شکوفهُ باران

نه لباسُ شیرینیُ آجیل و شمعُ شمعدانی

نه برنامه‌ها‌ی آبکی جعبه‌ی جادویی

نه هیچ‌چیز دیگری که از قلم افتاد و یا سانسور شد

هیچ‌چیز، دیگر هیچ‌چیز این دلِ ناخوش را خوش، حتی الکی‌خوش هم نمی‌کند رفیق!

وقتی...

وقتی؟!

بی‌خیالِ دل‌خوشی، بی‌خیالِ از قلم‌افتاده‌ها، بی‌خیال سانسورُ سانسورچیُ سانسورشده‌ها...

سالِ (بشار اسد؟) نو (رهبر فرزانه؟) مبارک (کیلو چند؟) نوروز (نوروزنامه!!! کتاب هم شد عیدی!) پیروز... (دلار چند شده؟) عیدِ (بندِ چندِ اوین؟) شما (قرارِ عید برین کدوم‌ور؟) مبارک... (خفه‌شو بیا کوفت‌ کن سرد شد!)

کتاب نوروزنامه. حکیم عمر خیام. مجتبی مینوی

         

 
© Copyright. mohsenazimi