محسن عظیمی

سرطان عشق

: نکن... کمم کن... کمترم کن... کمتر!       

تو فقط پک می زدی ترکم نکردی

پک......پک...پک..پک.پک حالا تند تر تند و تند و تند...تو !

فقط پک می زدی به لبهایم و نفسهایم نفس به نفس هه...هه...هه...

حلقه کردی به انگشتانت و  پک می زدی بی تعارف

بی تعارف بگویم دو سه سالی می شد از خط تعارف گذشته بودم

نمی دانستم تعارف آمد نیامد دارد

باز هر چه پک می زدی به رویم نمی آوردم

فقط پکیده و پکر و پکرتر می شدم پکر...پکر و پکرتر... تر ... تر..

تر ...نه ! تو تو فقط پک می زدی پکی در اعماقه...

در اعماق" ماکسیم گورکی" را دادم خواندی

کتاب " نه نمی خواهم ببینمش " یادت رفته ؟ مال  " لورکا "...

کاش نمی خواندی

خواندی و خواندم:  " زیر شمشیر غمت رقص کنان خواهم رفت "

رفتم ولی بلد نبودم برقصم همه می گفتند  خل و چل شده ام  

: م... من... من...اگر بنشینم چه کسی ... چه کسی شلوغ پلوغ کند تو... تو اگر بخوابی همه چی حل می شود چه کسی می خواهد من و تو خر نشویم خربزه هاش ویران باد.  

و تو پک می زدی و می گفتی :  وای چقدر بودار !  

کله ام بوی حلوا می داد ولی ترکم نکردی ترکم...

ترکم سوار شدی ...شدی و گفتی : من خدایم !

گفتم :  هستم  اما خدایی که عامل اصلی سرطان است

شعار پشت زینم را بخوان !   "  برای سلامتی زیان آور است ...جهت فروش در حراجی موزه ها "  

نکن ...کمم کن...کمترم کن ... کمتر !  باز ترکم نکردی ...

فقط پک زدی و من پکیده و پکر و پکر تر...

تر ... ترانه نوشتم...فروختم جهت فروش در انتشاراتی های مخصوص کتاب کیلویی چاپیدن

جهت خرید خورده پای دختر پسر های قرشمال ... مال...

مالی نبودم اما عامل اصلی سرطان تو شدم

سرطانی که از  "فرهاد" گرفته تا  من : محسن عظیمی

هیچ جراح پلاستیک دارای مجوز رسمی از رسمی ترین هیچ ملت با کشتار به دوران رسیده ای

این درد... درد بزرگ را دوا نکرده که نکرده

سرطان سرطان دوستت دارم می بوسمت سرطان فردا کجایی

فردا کجایی ؟ نه جدی می گم فردا چه کاره ای ؟ ها !

 

 

 

         

 
© Copyright. mohsenazimi