«خودکشی برای آزادی»
«خودکشی برای آزادی» نمایشنامهی جدیدم به همت «مهرداد خامنه» در شمارهی جدید فصلنامه تئاتر «گروه تئاتر اگزیت»* ویژهنامهی «زن، زندگی، آزادی - به فردا» منتشر میشود. پس از خودکشی اعتراضی «محمد مرادی» نویسنده و محقق به تاریخ ۵ دی ۱۴۰۱ در لیون فرانسه، نخستینبار دوستم «سامی صالحیثابت»** طرحی نوشت با عنوان «خودکشی در لیون» و دعوت کرد از دیگران که روی طرح کار شود. من هرکاری کردم نتوانستم واژهای دربارهی محمد بنویسم. گویی محمد واژههایی که قرار بود دربارهی او نوشته شوند را هم غرق کرده بود در اعماق رودخانهی رون. چند ماه طول کشید تا صفحهی اینستاگرام محمد* و همدم و همسر و معشوقش زارا جم -مترجم و ویراستار- را بررسی کنم و بخوانم. همچنین کانال تلگرامی مشترکشان که یک کتاب بزرگ حاوی ترجمهی ترانههای مشهور فرانسویست. در این بین گفتوگویی منتشر شد از «فهیمه خضرحیدری»* با زارا که فایل صوتیاش هم منتشر شد. این گفتوگو و صدای حزنآلود زارا که در روانکده**** بستری بود، راهگشایم شد. محمد نوشتههایی دارد که آثاری ادبی و درخورند. حتی کتابی هم ترجمه کرده که منتشر نشده و من به این رسیدم مرگخودخواستهی محمد بزرگترین اثر اوست و بزرگترین درد برای زارا... زارا که شاید هیچگاه پس از فقدان محمد آن زارای قبل نخواهد شد. با زارا توانستم گفتگویی داشته باشم و با چند جملهی کوتاه کلید را به دستم داد و نمایشنامه بیآنکه بدانم چگونه و چرا، به پایان رسید و گویی غرق شد در همان روخانهی رون. این نمایشنامه را با کمال افتخار تقدیم کردهام به زارا عشق محمد، شاید که تسلای خاطرش شود. هرچند میدانم او بیمحمد به قول خودش گویی نیمی از هستش، نیست شده. اینها را نمیگویم که کار محمد را زیرسوال ببرم. حرکت محمد -حالا به زعم کسانی شاید اشتباه- در تاریخ ثبت شد. او کار خودش را کرد ولی وقتی کسی حالا یا خودخواسته یا ناخواسته یا به هرشکلی در یک جنبش برعلیه ظلم جانش را فدا میکند؛ دردی بزرگ میماند برای کسی که همدم و همراهش بوده و هیچکس نمیداند چقدر تنهایی او بزرگ و بزرگتر میشود.
*@exittheatre **@salehisabet.sami ***@donamigoo ****@zara.jam *@fahinprague **@reza.jafari.chaostheater واژهی روانکده را رضا جعفری به من آموخت به جای کلینیک روانی