محسن عظیمی

اذان به وقت اعدام. بداهه‌واری یکباره در خیابان. ۱۸ دی ۱۴۰۱

صدای اذان می‌آید. اذان به وقت اعدام. اصغرجان بیدار شو! بی‌دارشو! بیا! نمازت را بی‌خیال شو اصغر! نه نماز وحشت هم بی‌فایده است دیگر! فقط بیا! از اکبربودن خدا و اشهدت بگذر! بشتاب اصغر. خودت اکبر شو. فریاد بکش حی الی الطناب! بشتابید به سوی این طناب‌ها! به سوی این الچهارپایه‌‌های لعنتی! چهارپایه‌ها، آخ چهارپایه‌ها اصغر!... چهار چهارپایه اینجاست. ما چهار نفریم. چهار نفر! چهار... فریاد بکش آی جماعت خواب‌زده! بشتابید به سوی این چهارپایه‌ها! بیایید، بیایید و این حلقه‌‌ی لعنتی دار را از دور گردنم... گردن‌مان بردارید... پاره کنید همه‌ی طناب‌ها را و با همین طناب‌...ها نجات‌مان بدهید، چون ریسمانی... وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الدار جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا... وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الدار ... وَ اعْتَصِمُوا.... اصغر... اک... اص... بر.. جان، جان... ما...درن... چه...ارپا...یه را... چ... هار... هار... چ... چ... چ...

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi