محسن عظیمی

جوانه‌ی حقیقت

بی‌هراس از سیاه‌پوشانِ سیاهی‌لشگرِ سیاه‌نامه‌ایِ که در حال اجراست در این میدان ما با هم می‌مانیم تا روزی که آزادانه دست در دست هم برقصیم و بخوانیم ترانه‌ی آزادی را در میانه‌ی این میدان. ما باهمیم. ما یک تنیم. از تبار آتشیم، از تبار آب و باد این خاک. ابرها را به هم می‌رسانیم تا باران ببارد. تا چشمه‌ها جوشان شوند رودخانه‌ها جاری و دریاچه‌ها لبریز. می‌نویسیم نامت را، روی صحنه آوازش می‌کنیم.‌ طوفان می‌شویم وسط تماشاگرانی که خواب‌شان برده. آتش می‌شویم تا شعله‌شعله روشنایی بدمد در ذهن تماشاگرانی که چشمانشان کور شده از تعصب. خاک می‌شویم تا حقیقت جوانه بزند روی تن‌مان و ریشه‌های دروغ بخشکد با رویش فریاد حقیقت روی لب‌هایمان.

محسن عظیمی

تصویر: تکه‌هایی از فیلم دریا و ماهی پرنده ساخته‌ی مهرداد غفارزاده

         

 
© Copyright. mohsenazimi