تهران وحشی
تهران وحشی
متن و صدا: محسن عظیمی
موسیقی: تکهای از قطعهی تهران ساختهی محسن نامجو
سکوت. دوربین. حرکت
پیرزنی نشسته روبهروی درِ زندانِ اوین، عنکبوتی کنجِ چشمانش، تار میتند: اینجا بویِ شوهرمو میده...
کات
مادری گویی ضریحی مقدس باشد دیواری که رویش نوشته "مرگ بر امریکا"، دست میکشد روی دیوار و سپس دستش را روی شانههای پسرش، نرسیده به بیمارستانِ روانی روزبه: "الهم صلی علی محمد وآل محمد"...
کات
پسرکی از اهالی پشتِ گاوداری زندیه، سرِ کلاس، دفتری سفید در دستش، انشایش را میخواند: "خانه ما آنقدر کوچک است که پدر و مادرم مجبورند شبها روی هم بخوابند"... آخه آقا خونهی ما دوازده متره!
کات
پسری با آرایشی زنانه، نرسیده به چهارراهِ کالج، گنگوُگمِ جنسیتش، منتظر مشتری، زیرلب ترانه میخواند: "خودکشی مرگ قشنگیست که به آن دل بستم"...
کات
شاعرپیشهای تازه از قزلحصار آزاده شده، خمار وُ آویزان، نوای اذانِ صبح تووی گوشهاش، دور وُ برِ میدان امامحسین، با صندوقصدقهای سیمبازی میکند و زیرلب زمزمه که: صدقه رفعِ خماریست... رفعِ خماری...
کات
مردی درحالِ بالاکشیدنِ زیپِ شلوارش، زیر پُلِِ چوبی، از سرویس بهداشتی بانوان، بیرون میجهد، گازش را میگیرد، گم میشود. دخترک دادوُبیدادکنان به دنبالش: دیوس... پس بقیهش چی؟...
کات
کارگری اخراجی با دستهایی تا زیرِ آرنج سوخته، کنار داروخانهای دور از خانه، ته کارگرِ جنوبی گدایی میکند: "یا ابوالفضلِ عباس"
کات
زمین، منزجر از تجاوزِ بیرحمانهی زمان، مرا سقط میکند زیرِ پلِ گیشا: نگران نباش! توو یه چشمبههمزدن یه لقمهی خامم میکنه تهرانِ وحشی!
کات
محسن عظیمی