اندرحکایت زحمتکشان فلانکش و بهمانکش (قوادان)
در این وانفسا همین که تلاشت را تا ته بکنی -و صدالبته اگر خدا بخواهد- نیافتی به فلانکشی و بهمانکشی، خودش جای تقدیر و تشکر دارد.
هر چند این قشرِ زحمتکشِ فلانکش و بهمانکش هم «نه پی جاه و جلال» بلکه شاید به قول ادامهی همین مصرعِ حافظجان «از بد حادثه» به این شغل پناه آوردهاند. هرچند «تا به اقلیم وجود این همه راه» نیامدهاند اما یحتمل به نقل از مصرعِ دومِ بیتِ ششمِ همین غزلِ حافظجان «در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم» البته ایم نه! اند. یا از ناچاری افتادهاند در این راه. باز از حافظ جان وام قرضالحسنهی ۱۲ درصد میگیرم- «از پی قافله با آتش آه آمدهایم» البته ایم نه! اید هم نه! آمدهاند.
و صدالبته با آتش آه و در ادامهی آن احتمالا اوخ و اوف و جان و وای و آن اصواتی که نکیر و منکر را وامیدارد با آن عارضِ مخوف و وحشتناکِ گشتارشادوششان شب قبر که شد، ظهور کنند و جماعت مفعول و فاعل و فعیل و فعلکش و ماست و لحاف و بقچهکش و تمامی اعضای باند فعال صنف قواد و دلال محبت را ترتیبات اجرایی دهند. یا اینکه ممکن است این فلانکشان و بهمانکشان زحمتکش به دلیل «آقاجان بهخودم مربوطه. به تو چه؟ مگه ماست و لحاف و بقچهی بابای تو رو کشیدم؟!» از این کورهراه نان دربیاورند.
و حالا وامی دیگر اینبار عجالتا از سعدیجان میگیرم که نه آن برادر و خواهر* باشند که به زور بازوی خود نان خوردی! نه آنیکیشان که خدمت سلطان کردی. فقط با استفاده از تبلیغات گسترده در اینستاگرام و فضای مجازی و غیرمجازی- به زورِ بازوی خود که نه، به زورِ عضوِ شریفِ خلقی که به نقل از یک جامعهشناسِ مسافرکش یا زن ثابت نداشتندی یا داشتندی و قانع نبودندی و روی به اعتباری آوردندی، قوادی میکنند.
*توضیحی به سعدیجان: سعدیا! از آنجایی که در این دورانِ زیادی باشکوهِ میهن کاملا و البته ظاهرا اسلامیشدهمان، خواهران هم همپای برادران، نان بازوی خویش را میخورند؛ من خواهر هم اضافه کردم با اجازه!
هرچند سعدیا! اکنون موسسات و اپلیکیشنهای همسانیاب و صیقهیاب و همسریاب موقت و دائم و اعتباری و آنلاینِ مجوزرسمیدار از وزارت بهداشت و نیرو! هم وجود دارد اما نمیدانم مدیران این موسسات را چه باید خطاب کرد؟! خدماتشان همان خدمات قوادیست؛ سایت و اینستاگرام هم دارند و فرم آنلاین جهتِ عضویت و درجِ مشخصات فیزیکی و هندسی!
به نظرت همسریاب! همبستریاب! موقتیاب یا... اصلا بگوئیم «کنشگر جنسی» بهتر نیست سعدیا؟
محسن عظیمی