محسن عظیمی

یا حکیم

«پدربزرگِ واژه یعنی خسرو و چه نعمتی برتر از داشتنِ آموزگاری بزرگ؛ هم حکیم، هم خسرو، هم رابطِ انسان و رهایی.»
سیدعلی صالحی

این برگِ نه‌چندان سبز، تحفه‌ی درویشیِ من و مایی‌ست که دست‌مان خالی و کوتاه است اما قلب‌مان با عشقِ «حکیمی» می‌دمد که «خسرو»وارانه آموخت‌مان کلمه می‌تواند چون شمشیری بُرنده، تارهایِ تباهی و تاریکی را بتاراند و تکه‌تکه‌ کند.
می‌تواند گل‌سرخی باشد برای معشوقی ناپیدا و عطرِ عاشقانه‌اش تمامِ این جهانِ زخمی و گرسنه را سیراب کند از صلح و آزادی. می‌تواند سوسویِ قلمی باشد هرچند کم‌سو تا کورسوی امیدی شود تنِ خونین رهروانِ مبارز را، در این ظلمت‌کده که گلویِ پرنده‌یِ آزادی، گورستانِ آوازهایی شده که سرنداده گورش می‌کُنند.
و شاید اکنون و در این دم، بتواند بوسه‌ای باشد از سَرِ ارادت و عشق، جانانه بر جانِ جانانِ «حکیمی» که «خسرو»وارانه آموخت‌مان تن به سکوت ندهیم‌ حتی اگر زبانِ خونین‌مان سر و تن و جانِ خزانی‌مان را داد به گردبادِ دار و سنگ و سنگسار.

محسن عظیمی

پیشکش حکیم‌مان؛ خسرو حکیم رابط

ویدئو: تکه‌ایی از پایان نخستین جشنواره‌ نمایشنامه‌نویسی آماره بزرگداشتِ خسرو حکیم‌رابط
 

         

 
© Copyright. mohsenazimi