باد
آمدیم از این دست بدهیم تا از آن دست... ولی از آن دست هم دادیم. دادیم و افتادیم. افتادیم و کسی نبود تا برسد به فریادمان، به دادمان، دادِ بیدادمان. افتادیم. بدجوری هم افتادیم؛ افتادیم جایی که نه بندی بود و نه کسی که کند آزادمان و نه شیرینی که تا شاید کند فرهادمان. فقط باد بود که آمد و قرار بود ببردمان جایی دیگر، جایی بهتر، جایی که هیچوقت و هیچگاه هیچکسی هیچکس را بیمقدمه نخواند. هیچگاه هیچکس هیچ بیکسی را از خودش نراند. جایی که هیچ طنابِ دار و تیربار و هیچ صندلی الکتریکی و هیچ سنگساری نباشد و رودخانهای باشد خروشان که گندِ زندگی را بشوید از تنهایِ تنهامان ولی... ولی باد هم فقط داد بر بادمان.
محسن عظیمی
کانال تلگرامی محسن عظیمی
https://t.me/azimimohsen
وبگاه:
http://mohsenazimi.ir
اینستاگرام:
https://instagram.com/mohsenazimi.ir
فیسبوک:
https://m.facebook.com/azimy.mohsen
آپارات:
http://aparat.com/halimatida
ارتباط:
https://t.me/azimimohsen1