محسن عظیمی

یک تک‌گویی از ذهنِ خامِ جوانکی وامانده 

نذار، نذار الان دیگه مردِ خونه تویی. همه‌چی تویِ این خراب‌شده با پول درست می‌شه. جونِ آدمام می‌شه با پول خرید. تو دیگه اون سعیدی نیستی که هر نره‌خری می‌رسید می‌‌خواست سوارت بشه، الان دیگه خودت یه پا سوارکاری! همون بچه‌خوری که دم به دیقه بهت گیر می‌داد الان بچه‌ش خرته. پس می‌تونی. پول که داشته باشی سربازیتم می‌خری بدبخت! پاسپورتتم می‌گیری، نمی‌ذاری عشقت زیر دستِ‌ شوهرِ کثافتش تیکه‌تیکه بشه. باید نجاتش بدی از دستِ اون نره‌‌خر‌. ندیدی نازیت گریه‌ می‌کرد چی می‌گفت؟ آخه آدم باید خیلی پست باشه حاضر باشه زنش رو به خاطر پول کرایه بده! اونم نازیِ تو رو... باید بخریش اون دیوث پس‌فطرتو. بزنی ناکارش کنی پول دیه‌شه‌م بریزی رویِ نعشِ گه‌گرفه‌ش. آره، می‌خریش هم خودشو هم همه‌کس و کارشو. بچه‌شم می‌خری. بعد دستِ نازی‌تو می‌گیری با هم می‌رین، می‌رین یه جایی که هیچ‌ نره‌خری نتونه بهتون گیر بده. یه جایی که بشه، بشه با خیال راحت از تهِ دل نفس بکشی. اونقدر موهایِ نازی‌تو بو کنی، اونقدر بو کنی که تمومِ تنت بویِ، بویِ خاکِ بارون‌زده بگیره! 
 

کانال تلگرامی محسن عظیمی
https://t.me/azimimohsen

وب‌گاه: 
http://mohsenazimi.ir
اینستاگرام: 
https://instagram.com/mohsenazimi.ir
فیسبوک:
https://m.facebook.com/azimy.mohsen
آپارات:
http://aparat.com/halimatida
ارتباط:
https://t.me/azimimohsen1

         

 
© Copyright. mohsenazimi