محسن عظیمی

تکه‌ای از نمایشنامه‌یِ «همیشه همه‌چیز یه‌جور نیست». نشر افراز. ۱۳۹۱. محسن عظیمی

حالا تمومِ دنیا شده به اندازه‌یِ یه زندون که از توی اتاقکِ زایمون ختم می‌شه به این اتاقکِ کوچیکِ عینهو قبرستون با یه جسدِ زنده که یه وقتی آرزوم بود توی دستاش آروم بگیرم مث هـمون بچه که تا چشم باز کرد دید مادرش یه جسده (صدای زن گریه‌کنان) «همش تقصیر من شد!» (صدای مرد کاملاً جدی) «آخه زنده می‌موند که چی؟» 
فاصله که بود صدامو می‌شنیدی حالا هر‌ چی صدات می‌زنم انگار نیستی! همه‌چیزت شده نوشته‌هایی که خط‌خطی می‌کنی رویِ اون کاغذهایِ لعنتی، یه وقتی هفتِ صبح که می‌شد با یه بوسه‌یِ تازه بیدارم می‌کردی و نوشته‌های شبت رو برام می‌خوندی. منم... حالا معلومی، هستی، ولی وجود نداری.


تکه‌ای از نمایشنامه‌یِ «همیشه همه‌چیز یه‌جور نیست». نشر افراز. ۱۳۹۱. محسن عظیمی

کانال تلگرامی محسن عظیمی
گزیده‌ نوشته‌ها، نمایشنامه‌ها و...
https://t.me/azimimohsen

وب‌گاه: 
http://mohsenazimi.ir

اینستاگرام: 
https://instagram.com/mohsenazimi.ir
فیسبوک:
https://m.facebook.com/azimy.mohsen
آپارات:
aparat.com/halimatida
ارتباط:
@azimimohsen1

​​محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi