ترجمهام کن.
ترجمهام کن به زبانِ تنهاییات. کلمه به کلمه دردهایم را، با بوسههایت. واژههایِ ناشناختهیِ تنم را جستوجو کن؛ در فرهنگِ لغتِ قلبت و معنا کن بیمعناییِ محضِ خیالم را.
ترجمهام کن به زبانی دیگر. به زبانی که حروفِ الفبایش اصواتِ ناپیداییست که تنها در سینههایِ تو جا دارد؛ وقتی انگشتانم با لمسشان در رقصی ناموزون از پا به پایت میافتند.
ترجمهام کن به زبانِ تنت که زبانِ تنِ مرا خوب میفهمد. انگشتانِ من فقط به زبانِ تنِ تو حرف میزنند. با تهلهجهای که به لهجهیِ کنجِ لبانِ توست و واژگانی که آه میکشند وقتی تلفظشان میکنی روی لبانِ من.
ترجمهام کن به زبانِ سکوت که آبستنِ قصههاییست که نه میتوان نوشتشان، نه گفتشان. قصههایی که از چشمانِ تو آغاز میشوند و گرهیِ نگاه مرا میگشایند و بیآنکه به سر برسند؛ تهِ تهِ چشمانم رویِ تختخوابِِ مژههایم به خواب میروند.
مرا با واژههایی نوشتهاند که همه بر وزنِ رنگِ لبان تواند. همردیفِِ آهی که میکشی شیههوار روی تنِ بیرکابِ من وقتی اشکهایت دُماسبی میبارند از شهلایِ چشمانت رویِ گونههایِ سینههایِ خشکیدهیِ من.
مرا از واژههایی قافیهباخته و ناخوانا نوشتهاند؛ واژههایی که خودِ ابهامند و فقط تویی که میتوانی مرا بخوانی و روی تنت زمزمه کنی. صفحه به صفحهیِ تنم را
با لبانت، وقتی بیقراریِ لبانِ مرا به قراری دیگر میرسانند؛ در یک قرارِ دیگر مقررم میکنند روی ساعتی که عقربههاش در حال یک تنآمیزیِ دیگربارهاند.
مرا با خونِ تو نوشتهاند؛ زیرِ روشنایِ چشمانت، با سرانگشتانتِ، از واژههایی که همرنگِ تنِ تواند و بویِ بوسههایِ تو را میدهند. از واژههایی که معناشان تویی و حرف به حرفشان از الفبای تنِ تو و نقطه به نقطه به نقطهای ختم میشوند که تویی.
کانال تلگرامی محسن عظیمی
گزیده نوشتهها، نمایشنامهها و...
https://t.me/azimimohsen
وبگاه:
http://mohsenazimi.ir
اینستاگرام:
https://instagram.com/mohsenazimi.ir
فیسبوک:
https://m.facebook.com/azimy.mohsen
آپارات:
aparat.com/halimatida
ارتباط:
@azimimohsen1
محسن عظیمی