دَم
دَمَم شو. بازدَمَم شو. دَمبهدَمَم شو. دَمادَمَم شو. تا بِدَمَم روی دَمَت، بازدَمَت، دَمبهدَمَت، دَمادَمَت. این دَمِ من جز دَمِ تو بازدَمَش نمیدَمد. این تَنِ من جز تَنِ تو روی تَنی نمیتَند. این لبِ من جز لبِ تو لببهلبِ هیچ لبی نمیشود. این دلِ من جز دلِ تو دلبهدلِ هیچ دلی نمیدهد. این سَرِ من جز سَرِ تو سَر به سَرایِ هیچ سَری نمیزند. بیتپشِ تپندهیِ قلبِ تو این قلبِ سیاه نمیتپد. قلبِ سیاه نمیزند. قلبِ سیاه صاف و سفید نمیشود. قلبِ سیاه از این تنِ خار و خراب نمیرهد. این رَگِ من جز رَگِ تو خون به رَگِ هیچ رَگی نمیدهد. جز تو کسی همدَمِ این دمیدِهدَم نمیشود. جز تو کسی کَسِ کَسِ بیکَسِ من نمیشود. همهکَسم نمیشود. هیچکسی دَمبهدَمَم نمیشود. بازدَمَم نمیشود. دَمادَمَم نمیشود. تا بِدَمَم روی دمَش، بازدَمَش، دَم به دَمَش، دَ ما دَ مَ ش.
محسن عظیمی