محسن عظیمی

در انتظارِ بی‌تو

کنجِ کافه‌ی همیشگی‌مان، قهوه‌‌هامان سرد می‌شوند. صندلی‌هامان می‌خشکند. شمعی که روشن کرده‌ام از بس گریه می‌کند، می‌میرد و من مجسمه‌ای می‌شوم که حالا همه برای دیدنم صف می‌کشند. مجسمه‌ی «در انتظارِ بی‌تو» کنجِ کافه‌ی همیشگی‌مان که حالا موزه شده.

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi