محسن عظیمی

زندان

همیشه سرش را مثل یک زندانی از ته می‌تراشید. همیشه می‌گفت شبی از این زندان فرار می‌کنم. آن شب موهاش بلند شده بود. همان شبی که برای همیشه مرده بود. 

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi