محسن عظیمی

تکه‌ای از نمایشنامه هِلی‌بُرن

خیلی از مردم هور که دامداری‌شونو می‌کردن بی‌سروصدا، همه آواره شهرها شدن و حمالی می‌کنن. جووناشون بیکارن. 
همیشه می‌گن ما این همه شهید دادیم حالا هیچکی نیست به دادمون برسه. می‌گن اگه علی بود یا کسایی مث علی بودن الان به دادمون می‌رسیدن. 
اما ننه خیلی از کسایی که موندن مث تو و رفیقات که رفتین نیستن. انگار عوض شده‌ن. 
هوام مث هوای قدیم نیست؛ پر از گردوخاکه، پر از دود. کم مونده دیگه خفه بشیم. 
اون همه زحمت کشیدی برای جزیره و هور حالا خشک شده، پر از دود شده. همه‌جاش بوی نفت گرفته، تیکه‌تیکه‌ش کردن، خشکش کردن از بس نفت می‌کشن ازش بیرون. پرنده‌هاش از بین رفتن. ماهی‌هاش از بین رفتن‌. نیزارهاش از بین رفتن‌. 
کسی هم نیست بگه می‌خواین چه کار این همه نفتو؟ 
مردم حق دارن علی، می‌گن بیشترین شهید رو منطقه ما داره؟ بیشترین ویرانی؟ بیشترین بیکاری؟ بیشترین آلودگی؟ بیشترین نفتم منطقه ما داره. پس چرا باید وضعمون این باشه؟

تکه‌ای از نمایشنامه هِلی‌بُرن. انتشارات نمایش

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi