" کنسرت سکوت "
در اين سكوت سرد سياهي
آقايان
خانوم ها
دست نزنيد !
تو را به جان سايه هاي سوخته
وقتي صداي ساز
مي سايد سبزي را روي سايه خسته من و آفتاب
وقتي نم نم باران اين ساز
مي رقصاند رويا را
روي سردي سكوت اين سياهي
دستهايتان را
از روي شـــــانه هاي خسته صندلي هاتان
از زير سينه هاي سترگ بغل دستي هاتان
از توي لبـــهاي به هم دوخته گره خورده تان
برداريد
صداي ساز دارد
سرود دستهايي را مي سرايد
كه بايد چوبه دار شوند
بر گردن اين سياهي
آقايان
خانوم ها
كم بگوييد سيم سل اين ساز كوك نيست
كه اگر نيست
حوصله ساز سر رفته
از كوك تكراري دست هاي شما
در اين سكوت سرد سياهي