واژه
پاشیدن تخمِ واژهها روی سنگوارههای بهجامانده از دورانِ پارینهسنگیِ عورِ و روتِ پیکرهات، آبیاریشان با بارقههای جوشانِ سرابِ بیستونِ بوسههام، جاندادنشان با خروشِ نوای تنبورِ نالنده و خروشنده و بالندهی جمخانهی تنم، پاگرفتنشان با آخرین گدازههای خونبارهی رگهام و روئیدنت لای انگشتانِ بیجانم روی صفحهای سپید در یک تنآمیزی تنوجانکامخواهانه بر تختهسنگِ شانههات زیر آبشارِ پریشان گیسوانت.
من کاری هودهتر از زائیدن و بوئیدن و بوسیدن و چیدن تو لای این واژههای وحشی بی هراس و هرس ندارم.
محسن عظیمی