ماده ۲۲۴
به دنیا نیا آنای من/ به دنیا نیا آتای من/ تا نبینی دنیایی را که در آن/ مردانش، تجاوز را اصلِ اول وُ آخرِ قانونِ اساسیِ بیاساسش کردهاند/ و زنانش ماده ۲۲۴ برخی موقت/ برخی دایم وُ برخی ماده ۲۲۴
هیچ وقت به دنیا نیا/ آنای من/ آتای من/ تا نبینی پدری را که در امتدادِ صراطی مستقیم/ ماده ۲۲۴ کرده برای دخترخواندهاش/ و دخترش را به حراج گذاشته لابهلایِ تکهلباسهایِ بوکردهاش/ تا نبینی مردانی را که ذهنِ سوراخشان/ مادرت را تکهگوشتی میدانند ماده ۲۲۴
به دنیا نیا آنای من/ خواهش میکنم نیا آتای من/ تا نبینی واعظانی را که عزمشان را جَزم کردهاند/ تا همهی زنان را صیغهنکرده وُ کرده، ماده ۲۲۴ کنند.
نیا نیا نیا تا نبینی این شلاقها را که رویِ تنِ من شیهه میکشند/ به خاطرِ بویِ دهانم/ به خاطرِ کلهام که بویِ قرمهسبزی میدهد/ تا نشنوی به پایِ شمع، زِ قیچیِ فولاد/ که زبانِ سرخم/ سَرِ سبزم را / داده به باد و ماده ۲۲
نیا نیا/ تا نبینی مدعیانِ فرهنگ وُ هنر را/ که سرشان با ماده ۲۲۴ مبارکشان بازی میکند/ و مولاناخوانان را که بهجایِ سماع، قِر میدهند وُ برقِ چشمِ دخترکانِ نورسیدهیِ از راهنرسیده/ کورشان کرده وُ دستشان همیشه به ماده ۲۲۴
نیا/ به دنیا نیا لطفا/ بمان همانجا/ جنین باش کنجِ شکمِ مادرت/ رویان باش وُ جنین نشو/ نطفه باش وُ رویان نشو/ اسپرم باش وُ با هیچ تخمکی/ تن به لقاح نده/ تهِ همان کاندومِ بیمزه بمیر/ یا کنجِ این زیرسیگاری آرام بگیر/ در کمرگاهم بمان وُ اسپرم نشو/ آب باش وُ در کمرگاهم جای نگیر/ آب باش/ خورده شو/ ماده ۲۲۴ شو/ بو کن/ بمیر/ ولی به دنیا نیا...
محسن عظیمی