محسن عظیمی

نه هیچ چیز تکرار نمی‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ این اسپرسو/ هربار تلخ‌تر می‌شود/ سکوتِ من/ هربار طولانی‌تر/ و صندلیِ خالی تو/ خالی‌تر/ کنجِ دنجِ کافه‌ای که/ هربار شلوغ‌تر می‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ این طناب/ هربار ضخیم‌ترمی‌شود/ گردنِ من/ هربار باریک‌تر/ و خونِ بی‌بهای تو/ بی‌بهاتر/ کنجِ کور زندانی که/ هربار تنگ‌تر می‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ این شب/ هربار درازتر می‌شود/ نفس‌های من/ هربار کوتاه‌تر/ و تنِ سردِ تو/ سردتر/ کنجِ گیجِ خیابانی که/ هربار تنهاتر می‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ این تکرار/ هربار تکراری‌تر می‌شود/ دستِ من/ هربار دورتر/ و لب‌های تو/ محوتر/ کنج منگِ ذهنی که/ هربار رویازده‌تر می‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ این خودکشی/ هربار مرگ‌آورتر می‌شود/ قرص‌های من/ هربار بیشتر/ و صدای تو/ آهسته‌تر/ کنجِ پرتِ جهانی که/ هربار گرسنه‌تر می‌شود

نه هیچ‌چیز تکرار نمی‌شود/ همه‌چیز/ هربار تمام‌تر می‌شود/ استخوان‌های من/ هربار پودرتر/ و جای پاهای تو/ گم‌وگور تر/ کنجِ گلویِ گورستانی که/ هربار ‌گل‌وُگشادتر می‌شود

محسن عظیمی. خَردادِ نود‌وُسه. همین و دیگر هیچ

         

 
© Copyright. mohsenazimi