محسن عظیمی

پایانی برای نمایش‌نامه‌ام «درنگ»

دووس دارین همه‌چی به خوشی و خرمی تموم شه؟! عین سریالای آب‌دووخیارکی؟! باشه؛ (درنگ) امیر اعتیادُ ترک می‌کنه، با مریم می‌رَن سر خونه‌زندگی‌شون (درنگ) بهزاد وُ نازی با وام دانشجویی ازدواج می‌کنن! یه سفرم با خرج دانشگاه می‌رن مشهد مقدس ماعَسل! (درنگ) رستم توبه می‌کنه از دلال‌بازیاش، (درنگ) شراره بی‌خیال وکیل و وکیلا وُ چاپیدنشون می‌شه، (درنگ) محسن دوباره خودشو گم می‌کنه وُ رویاشو پیدا می‌کنه، رویاش همون رهاست که دیگه خون بالا نمی‌آره، (درنگ) منم دنبال مجوزم برای اجرای نمایش‌نامه‌م؛ اسمش هست «درنگ» ولی اینا پایان خوشی‌یه که شاید فقط تووی جعبه‌ی جادوویی پیش بیاد؛ (درنگ) واقعیت اینه این وسط فقط از محسن مطمئن‌َم چون واقعن خودشو گم می‌کنه وُ رویاشو پیدا می‌کنه که رهاست ولی با همون گلوی خونیش، (درنگ) الانم که نمایش اجرا شده از اجرای خودمَم مطمئن‌َم ولی برای اجرای بعدی‌ش (درنگ) نه! پایانی برای نمایش‌نامه‌ام «درنگ». محسن عظیمی. همین‌و‌دیگرهیچدووس دارین همه‌چی به خوشی و خرمی تموم شه؟! عین سریالای آب‌دووخیارکی؟! باشه؛ (درنگ) امیر اعتیادُ ترک می‌کنه، با مریم می‌رَن سر خونه‌زندگی‌شون (درنگ) بهزاد وُ نازی با وام دانشجویی ازدواج می‌کنن! یه سفرم با خرج دانشگاه می‌رن مشهد مقدس ماعَسل! (درنگ) رستم توبه می‌کنه از دلال‌بازیاش، (درنگ) شراره بی‌خیال وکیل و وکیلا وُ چاپیدنشون می‌شه، (درنگ) محسن دوباره خودشو گم می‌کنه وُ رویاشو پیدا می‌کنه، رویاش همون رهاست که دیگه خون بالا نمی‌آره، (درنگ) منم دنبال مجوزم برای اجرای نمایش‌نامه‌م؛ اسمش هست «درنگ» ولی اینا پایان خوشی‌یه که شاید فقط تووی جعبه‌ی جادوویی پیش بیاد؛ (درنگ) واقعیت اینه این وسط فقط از محسن مطمئن‌َم چون واقعن خودشو گم می‌کنه وُ رویاشو پیدا می‌کنه که رهاست ولی با همون گلوی خونیش، (درنگ) الانم که نمایش اجرا شده از اجرای خودمَم مطمئن‌َم ولی برای اجرای بعدی‌ش (درنگ) نه! پایانی برای نمایش‌نامه‌ام «درنگ». محسن عظیمی. همین‌و‌دیگرهیچ

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi