محسن عظیمی

روز جهانی تئاتر

محسن دوازده ساله روی آن را نداشت حتی راحت با کسی حرف بزند چه برسد برود روی صحنه و... اما تو واداشتی‌اش نقش‌ها بازی کند به جست‌وجوی خودش، از نقش اولی، دومی تا گرگ و گرگ گر و عروس و مرد «آرسنال» تا نوشتن و تلخیص تاریخ تئاتر جهان و خواندن از بیضایی و ساعدی و خلج و فرسی و رادی و نعلبندیان و... بگیر تا شکسپیر و برشت و استانیسلاوسکی و گورکی و... وادشتی‌اش بنویسد به جستجوی خودش و بازی کند، کارگردانی کند از «پیراهن آسمانی» به عشق «رویا» و «بچه‌های نیمه‌شب»، و «سقوط روی زانوان» و «ببین چه برفی می‌آید» تا نوشتن و کارگردانی «و این منم زنی‌تنها»، دو جوان وامانده و خودش در «زیر پتوی خاکستری»، درآوردن ته‌توی صادق هدایت و خلق دوباره هادی صداقت و پیرمرد خنزر پنزری و لکاته اثیری در «لکاته‌ی اثیری» و... واداشتی‌اش تئاتر را رها نکند حتی اگر از صبح خروس‌خوان تا بوق سگ پی نان بود بنویسد از خلق دوباره سیمون وی در «اتاق زیر شیروانی»، نوشتن از بی‌چرازندگانی که در بمباران شیمیایی حلبچه جان دادند و در حال جان کندن بودند در «هاری» و نوشتن خودش و‌ پیش‌بینی زندگی‌اش در «همیشه همه‌چیز یه‌جور نیست» بنویسد حتی در مترو، تاکسی، خیابان و آدم‌هایی خلق کند که بجنگند با زندگی‌شان، بپوسند، آدم‌هایی که مجبور باشد جان‌شان را بگیرد یا وادارشان کند به خودکشی، از شازده در «آجر»، محسن در «هجده»، خودکشی‌های زنجیره‌ای در «اتاق سیاه» و خودش در زندگی واقعی که هزاربار مرد و به‌دنیا آمد ولی باز هم نوشت از دوستی گربه‌ای با یک ماهی در «یک، گربه، یک ماهی»، جان‌باختگان جنگ چون سرلشگر مجید لشگری در «6410»، علی هاشمی در «هِلی‌بُرن»، از دیوانه‌گی‌های درونش که جاری‌اش کرد در نقش قباد «تفنگ و تنبور»، برادر کوچک «لعنت‌آباد»، مادر و پدر «ژان»، مرد «گنجشکک اشی‌مشی» و «ژینوساید»، تا نوشتن یکی از سخت‌ترین سال‌های زندگی‌اش پس از مرگ پدر و پایان جنگ، خلق مادر و حمید و مجید و جعفر و رسول و... خودش در چرخ تا اقتباسی از «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز و بازی‌ دادن خود دیکنز در کنار میس هاویشام و پیپ و استلا و آیبل مگویچ در خیال پیام، پسری اینجایی که خودش بود، خودش. تو اولین و آخرین معلم تئاتر او بودی (حجاب الهامی) که رفتی و او را رها کردی روی صحنه‌ی زندگی تا بازی کند و بازی دهد، ببازد، بمیرد و باز برخیزد حتی در آستانه چهل سالگی به جست‌وجوی خودش که هنوز پیدایش نکرده‌ و...

 #محسن_عظیمی
#روز_جهانی_تئاتر
#تئاتر
#حجاب_الهامی
#آرزوهای_بزرگ
#نمایشنامه
#آجر
#همیشه_همه‌چیز_یه‌جور_نیست
#چرخ
#اتاق_سیاه
#لعنت_آباد

محسن عظیمی

         

 
© Copyright. mohsenazimi