" کیسه "
توی خانه می نویسم:
خیلی
دوستت دارم
و تو
می دانی
دوستم داری
و من
خیلی
می دانم
توی ذهنم می نویسم:
می روم به جنگ دشمن
دشمن می رود
به جنگ من
پس من هم دشمنم
سر کار می نویسم:
بارش را زمین گذاشت
و مرد
پیرمردی که بارش
کیسه ای بود
فرستنده اش انسان و
گیرنده اش
خدا
من همیشه درحال نوشتم
تو را دوست دارم
با خودم دشمن
و نام فرستنده و گیرنده کیسه ام را
نمی دانم